پهن کردن
پهن کردن. [ پ َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) منبسط کردن. گستردن. باز کردن گستردنیها. گسترانیدن فرش و جز آن. فرش کردن ، انداختن ، چنانکه رختخواب و جز آن. بسط. انفراش. تمهید. گشودن. پهنیدن. اصفاح. ( تاج المصادر ). تشبیح. ( تاج المصادر ). فطح. ( از منتهی الارب ). اعراض. ( از منتهی الارب ) :
گل گوش پهن کرده ز شاخ درخت خویش.حافظ.تصفیح ؛ پهن کردن چیزی. ( تاج المصادر ). طمل ؛ پهن کردن چیزی یا نان. ( منتهی الارب ). تعریض ؛ پهن نمودن چیزی. ( منتهی الارب ). || تسطیح. ( دهار ) ( زوزنی ). || عریض ساختن چیزی ، چون قطعات فلزات از زخم پتک. پخت کردن. ( در تداول مردم قزوین ). افزودن بر سطح چیزی از هر جانب.
(پَ. کَ دَ )(مص م . ) ۱ - وسیع کردن ، پهناور ساختن . ۲ - گستردن .
( مصدر ) ۱-وسیع کردن فراخ ساختن . ۲- عریض کردن پهناور ساختن . ۳- منبسط کردنگستردن:رو بقبله سفر. سفیدی پهنمیکند ( هنگام عقد ) . ۴- مسطح ساختن تسطیح .
منبسط کردن گستردن
distendere
estendere
وسیع کردن، پهناور ساختن.
گستردن.