این واژه در زبان فارسی معانی مختلفی دارد. این واژه میتواند به موارد زیر اشاره کند: حشره، در معنای اصلی خود به حشرهای از راستهٔ سختبالان و خانوادهٔ مورچگان (Formicidae) اشاره دارد که زندگی اجتماعی دارد. این همان مورچهای است که معمولاً در اطراف خود مشاهده میکنیم. نوعی آواز یا نوای کهن در میان اقوام کُرد و لک است که در مراسم سوگواری و عزاداری خوانده میشود و معمولاً بدون همراهی ساز اجرا میشود. این آواز برای بیان غم، حزن و اندوه ناشی از فقدان عزیزان به کار میرود. یک گیاه دارویی بومی ایران است که در جنوب کشور میروید و در طب سنتی برای درمان ناراحتیهای گوارشی استفاده میشود. این اصطلاح در حوزهٔ فناوری به قانونی اشاره دارد که طبق آن، تعداد ترانزیستورهای روی یک مدار مجتمع با مساحت ثابت تقریباً هر دو سال یکبار دو برابر میشود. در علم مکانیک، دایرهٔ مور یک ابزار گرافیکی برای تجزیه و تحلیل تنشها در دو بعد محسوب میشود. بنابراین، برای درک دقیقتر معنای «مور» باید به جمله و زمینهٔ کاربرد آن توجه کرد تا مشخص شود به کدام معنا اشاره دارد.
مور
لغت نامه دهخدا
مور. [ م َ ]( ع مص ) موج زدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). تموج. ( ناظم الاطباء ). || جنبیدن. ( آنندراج ). ناویدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). قوله تعالی، یوم تمور السماء مورا، ضحاک گفت یعنی تموج موجاً. ابوعبیده گفت و اخفش نیز یعنی تکفاء. آمدن و رفتن. ( ناظم الاطباء ). || تردد کردن در عرض. ( منتهی الارب ) ( از آنندراج ). تردد نمودن شتر در عرض. ( ناظم الاطباء ). || به نجد درآمدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). || روان شدن آب بر روی زمین. ( ناظم الاطباء ). || روان شدن خون بر زمین. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). روان گردیدن خون. ( ناظم الاطباء ). رفتن خون. ( تاج المصادر بیهقی ). || گشتن. ( منتهی الارب ). بگردیدن. ( ترجمان القرآن جرجانی ص 96 ). گردیدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( المصادر زوزنی ). || مضطرب گشتن. || پراکنده گشتن چیزی. ( ناظم الاطباء ). پراکنده شدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || موی برکندن. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). || زدن پشم. ( ناظم الاطباء ). || بلند شدن خاک. || پراکنده گردیدن غبار. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). || تر کردن دوا با آب. ( ناظم الاطباء ).
مور. [ م َ ] ( اِخ ) مرو ( در تلفظ مردم خراسان ). رجوع به مَرْوْ شود.
مور. ( ع اِ ) گرد پراکنده. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). || خاکی که باد بردارد آن را. || باد با گرد. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ).
مور. ( اِ ) حشره ای است از راسته نازک بالان که تیره ٔخاصی را به نام تیره مورچگان در این راسته به وجود می آورد. این حشره جانوری است اجتماعی و از نظر هوش و غریزه طبیعی کامل و دارای گونه های بسیار. و در هر لانه که محل زندگی گروهی از آنان است به چند دسته تقسیم میشوند. عده ای کارگرند، و عموماً فاقد بال هستند و کارشان جمعآوری دانه ومواد غذائی است و حفر لانه و نگهداری تخمها و نوزادان و تعدادی مورچه های نر و ماده دارای چهار بال نازک. نوعی از حشرات مغشیةالجناح که به طور اجتماع در تحت زمین زندگی می کنند و به تازی نمل گویند. ( ناظم الاطباء ). از جمله حشرات الارض باشد و مورچه مصغر آن است.( برهان ). جانورکی که به سبب کوچکی آن را مورچه نیز خوانند. ( از انجمن آرا ). حیوان معروفی که به سبب کوچکی آن را مورچه نیز خوانند و کوچک شکم و باریک میان و لاغر میان از صفات اوست. ( از آنندراج ). نمل. ( ترجمان القرآن ). رجوع به مورچه و مورچانه شود:
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
فرهنگ فارسی
نام محلی کنار راه زاهدان به بیرجند میان سربیشه و باغ آخوند لی لی.
دانشنامه عمومی
سرچشمه این رود حدودا در ۴ کیلومتری شهر کوچک مورهارت است. پس از اینکه این رود از مورهارت گذشت، پس از طی ۷ کیلومتر دیگر به سولزباخ آن در مور می رسد. در شمالی ترین نقطه، رود لاوتر که جزء مور است از شهر اشپیگلبرگ می آید و به مور می پیوندد. سپس رود مور از شهرهای اوپن ویلر و باکنانگ می گذرد و در اینجا دره تنگ آن شروع به عریض شدن می کند. از جمله شهرهای دیگری که این رود از آن ها عبور می کند، بورگستال آن در مور، کیرشبرگ آن در مور، اشتاینهایم آن در مور و خود شهر مور است، که در ناحیه لودویگسبورگهستند.
مور (مجارستان). مور ( به مجاری: Mór ) در فِیِر در کشور مجارستان واقع شده است. جمعیت این شهر ۱۴٫۵۶۹ نفر است.
مور (نووی پازار). مور ( به صربی: Mur ) یک منطقهٔ مسکونی در صربستان است که در نووی پازار واقع شده است.
دانشنامه آزاد فارسی
گیاهی با نام علمی Teucrium marum، از تیرۀ نعناییان، با ظاهری بوته مانند، پرشاخه، گل های ارغوانی و مجتمع. به علت زیبایی خاص آن پرورش می یابد. بویی معطر دارد. دارای اثر مقوی محرک، ضد تشنج، عطسه آور و اشتهاآور است. استنشاق گرد آن در رفع پولیپ مؤثر است.
دانشنامه اسلامی
معنی مَوْراً: به شکل پیچ وتاب خوردن و محو شدن دود - به شکل جریان سریع (کلمه مور - به به معنای تردد و آمد و رفت چیزی چون دود است، همچنان که دود در فضا میپیچد و آمد و شد میکند تا از بین برود و به قولی به معنای جریان سریع است )
تکرار در قرآن: ۳(بار)
جریان سریع «مارَالدَّمُ عَلی وَجْهِهِ» خون بسرعت بر چهرهاش جاری شد (راغب).. روزی که آسمان بشدّت جریان کند ظاهراً در روز قیامت در اثر اختلال نظم هوای اطراف زمین به صورت گردباد شدید و سهمگین درخواهد آمد.. آیا ایمنید آنکه حکمش در آسمان جاری است شما را به زمین فرو برد آنگاه که بشدت میگردد. مور ظاهراً حرکت یکنواخت نیست بلکه گردبادی و مارپیچی است که توأم با حرکت و برگشت است در مجمع فرموده:«اَلْمَوْرُ تَرَدُّدُ الشیْءِ بِالذِّهابِ وَ الْمَجیءِ کَمایَتَرِدَّدُ الدُّخانُ» در نهج البلاغه خطبه 161 فرموده: «تَمُورُ فی بَطْنِ أُمِکَ جَنیناً»
ویکی واژه
کنایه از: شخصی ح قیر و کوچک.
مادر
جمله سازی با مور
در همه جا و در همه مورد نفس خود امتحانت باید کرد
بپیچیده از کینه هر دو به هم هم آن نامور مرد و هم پیلسم