پندام

لغت نامه دهخدا

پندام. [ ] ( اِ ) این صورت در شعری مغلوط از رودکی که شاید بدین صورت تصحیح توان کرد، آمده است :
گیردی آب جوی را پندام
چون بود بسته نیک راه ز خس.
و در این حال شاید بمعنی سُدّه و انسداد و مانند آن باشد. و در کتاب الابنیه عن حقایق الادویة در باب میاه آمده است : و آن آب که نه فاتر بود و نه سرد شکم پندام کند و معده را سست گرداندو شهوت را ضعیف کند و تشنگی ننشاند.

فرهنگ معین

(پَ ) (اِ. ) آماس ، ورم .

فرهنگ عمید

ورم، آماس.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال پی ام سی فال پی ام سی فال تک نیت فال تک نیت فال اوراکل فال اوراکل فال قهوه فال قهوه