اطاعت

فرمان بردن را اطاعت گویند. در فقه، این موضوع در باب‌هایی نظیر طهارت، صلات، صوم، اعتکاف، حج، جهاد و نکاح مورد بحث قرار می‌گیرد. این واژه به معنای مطابقت عمل مکلف با حکم واقعی شرع است و مقابل عصیان قرار دارد. به عبارت دیگر، یعنی موافقت واقعی مکلف با حکم خداوند، که این حکم از طریق قطع یا حجت معتبر به دست آمده باشد. برای مثال، اگر فردی به حرمت چیزی مانند شرب خمر قطع پیدا کند و آن را ترک نماید، و در واقع نیز آن چیز حرام باشد، قطع او مطابق با واقع بوده و اطاعت محسوب می‌شود. این واژه از ریشه ط ـ وع به معنای فرمان بردن همراه با خضوع و رغبت است. تفاوت آن با اِتّباع و اجابت در این است که اطاعت، فرمانبری از موجودی برتر است، در حالی که اِتّباع به معنای پیروی مطلق، با فرمان یا بدون فرمان، و اجابت به معنای پذیرش درخواست موجود زیر دست است. واژه اطاعت و مشتقات آن ۷۸ بار در قرآن به کار رفته و مضمون آن از برخی آیات دیگر نیز قابل استنباط است.

لغت نامه دهخدا

اطاعت. [اِ ع َ ] ( ع مص ) مأخوذ از تازی، فرمانبرداری. ( ناظم الاطباء ). فرمانبرداری کردن. ( ترجمان تهذیب عادل بن علی ص 14 ). فرمان بردن. ( آنندراج ). طاعت. فرمان کردن. فرمانبری. طوع. امتثال. انقیاد. || فروتنی و تواضع و تسلیم شدگی. || تفویض کردگی. || متابعت. || وفاداری. || تعظیم و کرنش و اظهارکوچکی و بندگی. ( ناظم الاطباء ). رجوع به اطاعة و اطاعه شود. || در تداول متدینان، بجا آوردن امر و ترک مطالب منهیه. اعلی درجه تکالیف بنی نوع بشرنسبت به خدای تعالی اطاعت است. ( قاموس کتاب مقدس ).
- اطاعت داری؛ فرمانبری کردن. فرمانبرداری. فرمان بردن: باز آنک بچند کرت سلطان او را به اطاعت داری خوانده بود. ( جهانگشای جوینی ).
رجوع به اطاعت و اطاعة و اطاعه و اطاعت کردن شود.
- اطاعت داشتن؛ فرمان بردن. فرمان برداری. مطیع بودن. فرمانبری کردن.
- اطاعت شدن؛ در تداول عامه: اطاعت می شود؛ بچشم. بر سر و چشم. برضا و رغبت. سمعاً و طاعةً. با کمال میل. از بن دندان. بطیب خاطر. از ته دل. از بن گوش.
- اطاعت کردن؛ امتثال کردن. فرمانبری. اطاعت داری. فرمان بردن. فرمان بردار شدن. طاعت بردن. مطیع شدن. گردن نهادن.
- اطاعتگری؛ امتثال و فرمانبرداری. ( آنندراج ).
- || متابعت ظلم و فرمان.
- || تواضع و فروتنی. ( ناظم الاطباء ).
رجوع به اطاعت و اطاعت داری و اطاعت کردن شود.
- اطاعت نمودن؛ امتثال نمودن. فرمانبری کردن. اطاعت کردن. رجوع به مجموعه مترادفات ص 43، و اطاعت کردن و اطاعت شود.
اطاعة. [ اِ ع َ ] ( ع مص ) منقاد شدن به کسی. ( از اقرب الموارد ). فرمانبرداری کردن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). طاعت. ( اقرب الموارد ). رجوع به اطاعت و اطاعه شود. || رسیدن میوه درخت. ( از اقرب الموارد ). رسانیدن درخت میوه را. ( از منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). رسیده شدن میوه درخت. ( آنندراج ). || آماده شدن میوه برای چیدن. ( از اقرب الموارد ). حاضر گردیدن میوه برای چیدن. ( از منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || فراخ شدن علف چراگاه. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). فراخ شدن چراگاه. ( تاج المصادر بیهقی ). اطاعت چراگاه برای کسی؛ وسعت یافتن آن و آماده شدن برای چراندن هرچه بخواهد. ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ معین

(اِ عَ ) [ ع. اطاعة ] (مص م. ) ۱ - فرمان بردن، گردن نهادن. ۲ - (اِمص. ) فرمان بری.

فرهنگ عمید

دستور یا خواهش کسی را اطاعت کردن، فرمان برداری کردن، فرمان بردن، فرمان برداری، فرمان بری.

فرهنگ فارسی

فرمانبرداری کردن، فرمان بردن، فرمانبرداری، فرمانبری
( مصدر ) ۱ - فرمان بردن گردن نهادن فرمان برداری کردن. ۲ - ( اسم ) فرمان برداری.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] فرمان بردن را اطاعت گویند. در فقه از آن در باب هایی نظیر طهارت، صلات، صوم، اعتکاف، حج، جهاد و نکاح و مانند آن ها سخن رفته است. مطابقت عمل مکلّف با حکم واقعی شرع را اطاعت گویند.
اطاعت، مقابل عصیان و به معنای موافقت واقعی مکلف با حکم خداوند است که یا از راه قطع یا حجت معتبر به دست آمده باشد، مثل این که انسان به حرمت چیزی - شرب خمر (قطع پیدا کند) و آن را ترک نماید و آن چیز در واقع هم حرام باشد؛ یعنی قطع او مطابق واقع باشد.
معانی اطاعت
این واژه از ریشه «ط ـ وع» (ضد کَرْه) به معنای فرمان بردن همراه با خضوع و رغبت است. در تفاوت اطاعت با «اِتّباع» و «اجابت» گفته اند: اطاعت فرمانبری از موجودی برتر است، درحالی که اِتّباع، مطلق پیروی با فرمان یا بدون فرمان، و اجابت، پذیرش درخواست موجود زیر دست است.
واژه اطاعت در قرآن
واژه اطاعت و مشتقات آن ۷۸ بار در قرآن به کار رفته و مضمون آن از برخی آیات نیز که مشتمل بر این واژه و مشتقات آن نیست، استفاده می شود.
اقسام اطاعت
...
[ویکی فقه] اطاعت (اصول).
...
[ویکی فقه] اطاعت (قرآن). اطاعت اغلب در پذیرش فرمان به کار می رود.
اطاعت از ماده طوع در مقابل کَرَه به معنای انقیاد است و غالباً در پذیرش فرمان به کار می رود.
مقومات اطاعت
و اجرای فرمان همراه با رغبت و خضوع از مقومات آن است؛ به گونه ای که در صورت فقدان هر یک از این سه، نقیض آن - که کراهت و ناخوش آیندی است، صدق خواهد کرد.
اقسام اطاعت
اطاعت به دو بخش تکوینی و تشریعی تقسیم می شود که مورد نظر در این مدخل هر دو می باشد و از واژه های «اتّخذ»، «اجاب»، «اذعن»، «اذن»، «اقتدا»، «تبع»، «سجد»، «سخّر»، «سلم»، «طوع»، «فعل»، «قنت» و مشتقات آن ها استفاده شده است.
عناوین مرتبط
...

ویکی واژه

اطاعة
فرمان بردن، گردن نهادن.
فرمان ب
فرمانبرداری

جمله سازی با اطاعت

سر منشا محبت و سر دفتر وفا سر سوره اطاعت و سرمشق اعتبار
از اطاعت بندگان را بنده پرور می کنی می شود فرمانروا هر کس برد فرمان تو
اگر کنی تو بجان طاعت خدای علی شود ز یمن اطاعت تو را خدای ولی
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تاروت فال تاروت فال نوستراداموس فال نوستراداموس فال تاروت فال تاروت فال شیخ بهایی فال شیخ بهایی