وطأت

لغت نامه دهخدا

( وطآت ) وطآت. [ وَ طَ ] ( ع اِ ) ج ِ وطئة ( وَطاءة ) : و تلال از وطآت سواران و اسبان پایمال شد. ( جهانگشای جوینی ). و کوههایی که... از وطآت خیول و جمال شکسته گردن وپایمال گشت. ( جهانگشای جوینی ). رجوع به وطئة شود.
وطآة. [ وَ طَ ] ( ع مص ) نرم و آسان گردیدن. ( از اقرب الموارد ): صار وطیئاً. ( اقرب الموارد ).
وطأت. [ وَ ءَ ] ( ع مص ) نرم شدن فراش و مرکب و جز آن. ( تاج المصادر بیهقی ). || ( اِمص ) وطاءة و وطوءة، اسم است به معنی سهولت و نرمی. ( از اقرب الموارد ). || پاسپردگی. وطاءة : لشکری که کوه پای وطأت آن ندارد. ( جهانگشای جوینی ). پیش از آنک شدت وطأت که لایحطمنکم سلیمان و جنوده ... ( جهانگشای جوینی ).
وطأت. [ وَ ءَ ] ( ع ، اِمص ) وطاءة. پایمالی. پاسپردگی. || فشارش. تنگی. گرفتگی سخت : سلطان از عراق متوجه بغداد شد با سپاهی که از وطأت ایشان زمین میلرزید. ( فرهنگ فارسی معین از سلجوقنامه ظهیری چ خاور ص 20 ). || ( اِ ) جای پا. وطاءة. رجوع به وطاءة شود.

فرهنگ معین

( وطأت ) (وَ أَ ) [ ع . وطأة ] (اِمص . ) ۱ - پایمال ، پایمال شدگی . ۲ - تنگی ، سختی .

فرهنگ عمید

۱. پایمال کردن، لگدمال کردن.
۲. [مجاز] غلبه، قهر.
۳. [مجاز] خستگی.

فرهنگ فارسی

(اسم ) ۱- پایمال پاسپردگی . ۲- فشارش تنگی گرفتگی سخت : ( سلطان از عراق متوجه بغداد شد باسپاهی که از وطات ایشان زمین میلرزید . ) )
وطاه پایمالی پاسپردگی فشارش

ویکی واژه

پایمال، پایمال شدگی.
تنگی، سختی.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال میلادی فال میلادی فال کارت فال کارت فال امروز فال امروز فال اوراکل فال اوراکل