نهور. [ ن ُ ] ( اِ ) چشم. ( جهانگیری ) ( رشیدی ) ( انجمن آرا ) : تو آن سری که شمارند خاک پای ترا سران محتشمان توتیای نور نهور.سوزنی ( از جهانگیری ). || نگاه. ( جهانگیری ) ( رشیدی ). نگاه به چشم. ( انجمن آرا ). - بدنهور ؛ ظاهراً به معنی بدمنظر است. ( از حاشیه برهان چ معین ). شاید معنی بدچشم و آلوده نظر هم مناسب باشد : از آن با بزرگان نیارم نشستن که ایشان چو حورند و من بدنهورم .سنائی ( از رشیدی ).کوردل همچو کور می باشد سبک و بدنهور می باشد.سنائی ( از انجمن آرا ).|| نگاه کردن از روی قهر و غضب و خشم. ( برهان قاطع ). اینکه در برهان به معنی نگاه کردن از روی خشم نوشته ، تصحیف خوانی کرده. در فرهنگهای معتبر به معنی نگاه و چشم هر دو آمده و او نگاه بخشم فهمیده. ( انجمن آرا ). نهور.[ ن ُ ] ( ع اِ ) ج ِ نهر. رجوع به نَهر و نَهَر شود. نهور. [ ن َ ] ( اِخ ) دهی است از بخش پشت آب شهرستان زابل. در 8 هزارگزی جنوب شرقی بنجار در جلگه گرم معتدل هوایی واقع و دارای 414 تن سکنه است. آبش از رودخانه هیرمند، محصولش غلات و لبنیات ، شغل اهالی زراعت و گله داری و گلیم و کرباس بافی است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8 ).
فرهنگ معین
(نُ ) (اِ. ) ۱ - چشم ، نگاه . ۲ - منظر.
فرهنگ عمید
۱. چشم. ۲. نگاه، رویت: کوردل همچو کور می باشد / سبک و بدنهور می باشد (سنائی: لغت نامه: نهور ).
فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱ - نگاه بچشم . ۲ - منظر : (( بدنهور ) ) . ۳ - چشم : (( تو آن سری که شمارند خاک پای ترا سران محتشمان توتیای نور نهور . ) ) ( سوزنی . انجمن ) دهی است از بخش پشت آب شهرستان زابل ٠ در ۸ هزار گزی جنوب شرقی بنجار در جلگه گرم معتدل هوائی واقع است ٠ آبش از رودخانه هیرمند محصولش غلات و لبنیات شغل اهالی زراعت و گله داری و گلیم و کرباس بافی است ٠
دانشنامه عمومی
نهور، روستایی از توابع بخش سنگان و در شهرستان خواف استان خراسان رضوی ایران است. این روستا جنوبی ترین نقطه استان خراسان رضوی از لحاظ مختصات جغرافیایی است. این روستا در دهستان بستان قرار داشته و بر اساس سرشماری سال ۱۳۸۵ جمعیت آن ( ۴۸خانوار ) ۱۹۷نفر بوده است. نهور (زابل). نهور، روستایی در دهستان ژاله ای بخش کرباسک شهرستان زابل در استان سیستان و بلوچستان ایران است. بر پایه سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۵، جمعیت این روستا برابر با ۳۸۸ نفر ( ۱۰۱ خانوار ) بوده است.
ویکی واژه
چشم، نگاه، منظر. (گویش نیشابوری): حرارت طاقت فرسا جمع نهر. نهور ممکن است به دو بخش نه - هور قابل تجزیه باشد و بخش دوم اصطلاح را حور نیز میتوان تعریف نمود.[۱] ↑ به نظر میرسد در جنوب بینالنهرین بویژه تمدن سومر، زنان به استحمام در رود آرام عادت داشتند و این واژه ریشه در آن دوران دارد.