نمکی

لغت نامه دهخدا

نمکی. [ ن َ م َ ] ( ص نسبی ) منسوب به نمک. || نمک فروش. || نمک زده. نمک دار. || ملیح. باملاحت. ( فرهنگ فارسی معین ).

فرهنگ عمید

۱. بانمک، نمک دار: غذای نمکی.
۲. (صفت نسبی ) [عامیانه، مجاز] ملیح، زیبا.

فرهنگ فارسی

( صفت ) منسوب به نمک : ۱- نمک زده نمکدار. ۲- با ملاحتملیح ( بیشتر در مورد زنان و دختران و کودکان بکار رود ).
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال احساس فال احساس فال نوستراداموس فال نوستراداموس فال عشق فال عشق فال پی ام سی فال پی ام سی