لغت نامه دهخدا
نقدی. [ ن َ ] ( ص نسبی ) منسوب به وجه نقد. ضد جنسی. معاملتی که پولش نقداً و فی المجلس پرداخته شود. مقابل وعده ای و نسیه. || معامله ای که در آن مقابل تحویل دادن متاع پول نقد بپردازند و دریافت دارند. مقابل پایاپای و تهاتری. || نقدی گماشته؛ گماشته خزانه دار. ( ناظم الاطباء ).
نقدی. [ ن ُ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان مشکین شرقی بخش مرکزی شهرستان مشکین شهر. در 30هزارگزی شمال شرقی مشکین شهر، در جلگه معتدل هوائی واقع است و 1472 تن سکنه دارد. آبش از چشمه و رود سبلان تأمین می شود. و محصولش غلات و حبوبات است. شغل اهالی زراعت و گله داری است. این ده شامل دو قسمت است به نام نقدی بالا و نقدی پائین، نقدی بالا 1371 تن سکنه دارد و فاصله آن تا قسمت دیگر 500 گز است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ).
نقدی. [ ن ُ ] ( اِخ ) ده کوچکی است از دهستان یافت بخش هوراند شهرستان اهر. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ).
نقدی. [ ن ُ ] ( اِخ ) ده کوچکی است از دهستان دودانگه بخش هوراند شهرستان اهر. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ص 529 ).
نقدی. [ ن َ ] ( اِخ ) جعفر ( شیخ... ) بن محمد، معروف به نقدی، از فقها و علمای امامیه و از شاعران معاصر عرب است، و به سال 1370 هَ. ق. در نجف در گذشت. از اشعار اوست:
نعم لیس فی هذی الحیاة نعیم
ولکنما فیها اذی و هموم
قرأت کتاب الکون درساً فحیرت
حجای سطور حولهن رقوم.
از تصنیفات اوست: ارشاد الطلاب الی علم الاعراب، الاسلام و المراءة، الانوار العلویه و الاسرار المرتضویه، الحجاب و السفور، القوانین المنطقیه، منن الرحمن، مواهب الواهب؛ و نیز بر زبده شیخ بهائی و شرایع و معالم و شرح شمسیة و حاشیه ملا عبداﷲ حاشیه نوشته و بر تشریخ الافلاک و خلاصة الحساب منظومه بحرالعلوم و تصریف زنجانی شرحی نگاشته است. ( ازریحانة الادب ج 4 ص 228 ).