ندیمه

لغت نامه دهخدا

( ندیمة ) ندیمة. [ ن َ م َ ] ( ع ص ، اِ ) حریف شراب. همنشین بزرگان. ( منتهی الارب ). تأنیث ندیم. رجوع به ندیم شود. ج ، نِدام.
ندیمه. [ ن َ م َ / م ِ ] ( از ع ، ص ، اِ ) ندیمة. رجوع به ندیمة و ندیم شود. || در اصطلاح درباریان ، زنی که مصاحب و همراه و همراز ملکه یا دیگر زنان برجسته دربار است.

فرهنگ معین

(نَ مِ یا مَ ) [ ع . ندیمة ] (ص . ) مؤنث ندیم .

فرهنگ عمید

زن یا دختری که همراه و همنشین ملکه یا دیگر زنان برجسته دربار بود.

فرهنگ فارسی

مونث ندیم
( صفت ) مونث ندیم .

فرهنگ اسم ها

اسم: ندیمه (دختر) (عربی) (تاریخی و کهن) (تلفظ: nadime) (فارسی: نَديمه) (انگلیسی: nadime)
معنی: همنشین و هم صحبت بزرگان، زن یا دختری که معمولاً با ملکه، شاهزاده ها، یا زنان بزرگ دیگر همنشین و هم صحبت هستند، مؤنث ندیم، همنشین و هم صحبت، به ویژه با بزرگان

ویکی واژه

ندیمة
مؤنث ندیم.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم