نجک

لغت نامه دهخدا

نجک. [ ن َ ج َ ]( اِ ) نوعی از تبرزین. ( برهان قاطع ) ( فرهنگ نظام ) ( ناظم الاطباء ) ( جهانگیری ). مبدل و مخفف ناچخ که تبرزین باشد، و به ترکی نجق گویند. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). نچک. نجق. ( حاشیه معین بر برهان قاطع ) :
از چشمم ار بر آن چچک تو چکد سرشک
ترکی مکن به کشتن من برمکش نجک.سوزنی ( از انجمن آرا ) ( نظام ).لاله نشسته باسپر بید ستاده با نجک.عمید لومکی ( از آنندراج و جهانگیری ).

فرهنگ معین

(نَ جَ ) (اِ. ) نوعی از تبرزین .

فرهنگ عمید

تبرزین، ناچخ.

ویکی واژه

نوعی از تبرزین.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال میلادی فال میلادی فال فرشتگان فال فرشتگان فال تاروت فال تاروت فال انبیا فال انبیا