گوک

در زبان فارسی، واژه گوک معانی متفاوتی دارد. یکی از معانی آن به دکمه یا تکمه اشاره دارد که در بسیاری از موارد در مکالمات روزمره به کار می‌رود. همچنین، در گویش مازندرانی، این واژه به معنای گوساله به کار می‌رود که نشان‌دهنده تنوع زبانی و فرهنگی در این منطقه است. علاوه بر این، در برخی منابع، گوک به معنای مغاک یا گودال کوچک نیز ذکر شده است. در گویش‌های محلی دیگر، ممکن است معانی دیگری نیز برای این واژه وجود داشته باشد که نشان‌دهنده غنای زبان فارسی و گویش‌های آن است. این تنوع مفهومی در واژه "گوک" به ما یادآوری می‌کند که زبان، همواره زنده و در حال تغییر است و هر واژه می‌تواند در زمینه‌های مختلف معنی‌های گوناگونی پیدا کند.

لغت نامه دهخدا

گوک.( اِ ) تکمه را گویند و معرب آن قوقه بود. ( جهانگیری ). به معنی تکمه است و معرب آن قوقه است. ( انجمن آرا ). تکمه گریبان باشد و آن را گوی گریبان هم می گویند.( برهان ). شکل قدیم گو، گوی. ( حاشیه برهان ). رجوع به گوکه و گوگ شود. || دانه های سختی که در اعضا بهم می رسد و درد نمی کند و عربان ثؤلول خوانندش. ( برهان ). گوکه. ( حاشیه برهان ). دانه ها باشد که براعضای آدمی برآید و پخته نشود و آن را ازخ نیز گویند. ( جهانگیری ). زگیل. زخ. آزخ. آژخ. بالو. پالو. گندمه. و رجوع به گوکه و گوگ شود. || گوساله که بچه گاو باشد. ( از برهان ). گوکه طبری گوک ( گوساله ). ( واژه نامه 664 ) ( حاشیه برهان چ معین ). گوساله را نیز گوک و گوکه گفته اندو اصل در آن گاوک بوده به کاف تصغیر در طبرستان مستعمل است. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). رجوع به گوک شود.
گوک. [ گ َ وَ] ( اِ مصغر ) مغاک و خندق کوچک. ( آنندراج ) ( غیاث ).
گوک. ( اِخ ) قصبه مرکز دهستان گوک بخش شهداد شهرستان کرمان. واقع در 100هزارگزی جنوب شهداد، سر راه فرعی کرمان به شهداد. کوهستانی، سردسیر و سکنه آن 5500 تن است. آب آن از قنات و محصول آن غلات و انواع میوه و شغل اهالی زراعت و مکاری و صنایع دستی آنان قالی بافی با نقشه است. راه فرعی به کرمان از طریق نی بید دارد. دبستان و چند باب دکان دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8 ).
گوک. ( اِخ ) یکی از دهستانهای بخش شهداد شهرستان کرمان. این دهستان در جنوب شهداد واقع شده و حدود آن بشرح زیر است. از شمال به دهستان حومه شهداد از خاوربه دهستان نسک، از جنوب به دهستان تهرود و از باختربه دهستان حومه ماهان. موقعیت آن کوهستانی است. قراء آن در دره ها واقع شده است. هوای آن سرد و آب آن از قنوات و چشمه ها تأمین میشود. محصول عمده آن غلات است و میوه آن بخوبی مشهور است. شغل ساکنان زراعت وصنایع دستی آنان قالی بافی است. دهستان از 9 آبادی تشکیل شده و جمعیت آن در حدود 5800 تن است. مرکز دهستان قصبه گوک است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8 ).

فرهنگ فارسی

۱- یکی از دهستانهای بخش شهداد شهرستان کرمان واقع در جنوی شهداد کوهستانی و سردسیر دارای ۹ آبادی و ۵۸٠٠ تن سکنه محصول غله میوه صنعت دستی قالی بافی. ۲ - قصبه مرکز دهستان گوک واقع در ۱٠٠ کیلومتری جنوب شهداد کوهستانی و سردسیر دارای ۵۵٠٠ تن سکنه محصول غله میوه صنعت دستی قالی بافی.
( اسم ) بچ. گاو گوساله.
یکی از دهستانهای بخش شهداد شهرستان کرمان. یکی از دهستان در جنوب شهداد واقع شده و حدود آن بشرح زیر است. ازشمال بدهستان حومه شهداد از خاور بدهستان نسک از جنوب بدهستان تهرود و از باختر بدهستان حومه ماهان.

دانشنامه آزاد فارسی

رجوع شود به:گلباف

جمله سازی با گوک

گفت زن ای مرد بر گوکیستی مردم این کوی واین ده نیستی
مگو شراب چه نوشی توکت نباشد مال مگوکلاه چه خواهی توک نباشد سر
به مذحج نژادان پر خاشجوی بگوکز چه دارید این های و هوی؟
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تاروت فال تاروت فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال زندگی فال زندگی فال فرشتگان فال فرشتگان