منان

لغت نامه دهخدا

منان. [ م َن ْ نا ] ( ع ص ) بسیار نعمت دهنده. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). نیکی کننده و نعمت دهنده. ( غیاث ) ( آنندراج ). || منت برنهنده. ( مهذب الاسماء ). منت نهنده. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( غیاث ) ( آنندراج ). آنکه چیزی نبخشد مگر آنکه منت نهد و بخششهای خود را برشمارد و آن مذموم است. مؤنث آن منانة است. ( از اقرب الموارد ).
منان. [ م َن ْ نا ] ( اِخ ) نامی از نامهای خدای تعالی. ( مهذب الاسماء ). یکی از نامهای باری تعالی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). یکی از اسماء حق تعالی. ( غیاث ). یکی از اسماء حسنی ̍ است. ( از اقرب الموارد ) : فرمان ملک منان چنان است که ولد خود را قربان کنی. ( حبیب السیر چ خیام ج 1 ص 53 ).

فرهنگ معین

(مَ نّ ) [ ع . ] (ص . ) بسیار نعمت دهنده .

فرهنگ عمید

۱. منت گذارنده.
۲. بسیارنیکویی کننده و بخشنده.
۳. (اسم، صفت ) از نام های باری تعالی.

فرهنگ فارسی

منت گذارنده، بسیارنیکویی کننده وبخشنده، یکی ازنامهای باری تعالی
( صفت ) ۱ - بسیار نیکویی کننده ۲ - منت نهنده . ۳ - یکی از صفات خدای تعالی است .

دانشنامه عمومی

منان (بلژیک). شهر منان ( به فرانسوی: Mesen ) در شهرستان ایپر در استان فلاندری غربی در منطقه فلاندری در کشور بلژیک واقع شده است.

ویکی واژه

بسیار نعمت دهنده.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال چوب فال چوب فال احساس فال احساس فال تماس فال تماس فال نوستراداموس فال نوستراداموس