لغت نامه دهخدا
منان. [ م َن ْ نا ] ( ع ص ) بسیار نعمت دهنده. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). نیکی کننده و نعمت دهنده. ( غیاث ) ( آنندراج ). || منت برنهنده. ( مهذب الاسماء ). منت نهنده. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( غیاث ) ( آنندراج ). آنکه چیزی نبخشد مگر آنکه منت نهد و بخششهای خود را برشمارد و آن مذموم است. مؤنث آن منانة است. ( از اقرب الموارد ).
منان. [ م َن ْ نا ] ( اِخ ) نامی از نامهای خدای تعالی. ( مهذب الاسماء ). یکی از نامهای باری تعالی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). یکی از اسماء حق تعالی. ( غیاث ). یکی از اسماء حسنی ̍ است. ( از اقرب الموارد ) : فرمان ملک منان چنان است که ولد خود را قربان کنی. ( حبیب السیر چ خیام ج 1 ص 53 ).