مقیل

لغت نامه دهخدا

مقیل. [ م َ ] ( ع مص ) نیم روز خفتن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( غیاث ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). چاشت خواب. خواب نیمروز. قائلة. قیلولة. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). || چاشتگاه شراب خوردن . ( غیاث ).
مقیل. [ م ُ ق َی ْ ی ِ ] ( ع ص ) آنکه در نیمروز شراب و آب می دهد. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به تقییل شود.
مقیل. [ م َ ] ( ع اِ ) هر جایی که در آن آسایش می کنند و خوابگاه. ج ، مقائل. ( ناظم الاطباء ). جای قیلوله. ( از اقرب الموارد ). چاشت خوابگاه. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) : اصحاب الجنة یومئذ خیر مستقراً و احسن مقیلا. ( قرآن 24/25 ). روز مضجع و مسکن بر گل مرغزار و شب مبیت و مقیل بر سنبل کوهسار. ( سندبادنامه ص 121 ). || قبر و گور. ( ناظم الاطباء ) :
و من کان الغراب له دلیلاً
فناووس المجوس له مقیل .( از جهانگشای جوینی ).
مقیل. [ م ُ ق َ / م ُ] ( اِ ) هفت دانه باشد که در ایام عاشورا پزند و خورند و آن گندم و جو و نخودو عدس و باقلا و ماش و لوبیاست. ( برهان ) ( آنندراج ). هفت دانه روز عاشورا. ( فرهنگ رشیدی ). مؤلف سراج اللغات گوید: مقیل بر وزن طفیل هفت دانه که در عاشورا پزند و برای دفع عشق نیز چنانکه گفته اند، و مقل نیز بدین معنی گذشت ، و آنچه در برهان به قاف به تحتانی رسیده نوشته خطاست چرا که قافیه با «طفیل » کرده اند. ( فرهنگ نظام ) :
شکم ز لقمه آلوده پر مکن چو مقیل
که گرده مه و مهرت شود به سفره طفیل.احمد اطعمه ( از فرهنگ رشیدی ).و رجوع به مقیلبا شود.

فرهنگ معین

(مَ ) [ ع . ] (اِ. ) ۱ - خوابگاه . ۲ - قبر، گور.
( ~. ) [ ع . ] ۱ - (مص م . ) گفتن . ۲ - (اِمص . ) گفتار.

فرهنگ فارسی

۱ - ( مصدر ) گفتن ۲ - ( اسم ) گفتار .
هفت دانه باشد که در روز عاشورا پزند و خورند و آن گندم و جو و نخود و عدس و باقلا و ماش و لوبیاست . هفت دانه روز عاشورا .

ویکی واژه

خوابگاه.
قبر، گور.
گفتن.
گفتار.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
استخاره کن استخاره کن فال امروز فال امروز فال فرشتگان فال فرشتگان فال میلادی فال میلادی