مغرف

لغت نامه دهخدا

مغرف. [ م ِ رَ ] ( ع ص ) فارس مغرف ؛ سوار شتاب رو. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). سوار شتاب رو. ج ، مغارف. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || اسب تندرو. ( از اقرب الموارد ).
مغرف. [ م ُ رِ ] ( ع ص ) به کف دست آب گیرنده. ( غیاث ) ( آنندراج ) :
کیل ارزاق جهان را مشرفی
تشنگان فضل را تو مغرفی.مولوی.

فرهنگ معین

(مِ رَ ) [ ع . ] (اِ. ) ۱ - سوار تندرو. ۲ - اسب تندرو، ج . مغارف .

فرهنگ عمید

آب بردارنده با دست.

ویکی واژه

سوار تندرو.
اسب تندرو؛
مغارف.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال فنجان فال فنجان فال انگلیسی فال انگلیسی فال تخمین زمان فال تخمین زمان فال فرشتگان فال فرشتگان