مسافات

لغت نامه دهخدا

مسافات. [ م َ ] ( ع اِ ) ج ِ مسافة. فاصله ها. بعدها. دوریها. رجوع به مسافة و مسافت شود.
مسافاة. [ م ُ ] ( ع مص ) دشنام دادن. ( منتهی الارب ). سفاهت کردن با یکدیگر. ( تاج المصادر بیهقی ). مسافهة. ( اقرب الموارد ). || دوا کردن. ( منتهی الارب ). دارو کردن. مداوا کردن. ( اقرب الموارد ). درمان کردن.

فرهنگ عمید

= مسافت

فرهنگ فارسی

( اسم ) جمع مسافت .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم