مرال. [ م َ / م ِ ] ( ترکی ، اِ ) گاو کوهی. || غزال. آهو. ( فرهنگ فارسی معین ) : بچه مرال امروز آوردند که هنوز پشتشان خال سفید دارد. ( سفرنامه ناصرالدین شاه به مشهد، از فرهنگ فارسی معین ). رفت کند هر چه مرال است و میش برخی بازوی توانای خویش.ایرج میرزا.
فرهنگ معین
(مَ یا مِ ) [ تر. ] (اِ. ) آهو، غزال .
فرهنگ عمید
نوعی گوزن ایرانی با جثه ای نسبتاً درشت و بدنی خالدار که یک سال پس از تولد خال ها ناپدید می شود.
فرهنگ فارسی
آهو، غزال، گو ن ( اسم ) ۱- گاو کوهی . ۲- غزال آهو : و بچه مرال امروز آوردند که هنوز پشتشان خال سفید دارد .