مجتاز

لغت نامه دهخدا

مجتاز. [ م ُ ] ( ع ص ) کسی که بگذرد از جایی و قطع مسافت کند.مسافر. ( ناظم الاطباء ). گذرنده از جایی و رونده و قطع مسافت کننده. ( از منتهی الارب ). عابر. سالک. گذرنده. رهگذار. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) : من که فضلی ندارم و در درجه ایشان نیستم چون مجتازان بوده ام تا اینجا برسیدم. ( تاریخ بیهقی چ فیاض ص 96 ).مردی ام که شعار کربت دارم و حق غربت ، از بلاد یمن و حجازم و در این دیار غریب و مجتاز. ( مقامات حمیدی ). گفتند غریبی است مجتاز از بلاد حجاز که چون آدم عالم اسماء است و چون عالم حامل اشیاء. ( مقامات حمیدی ).

فرهنگ معین

(مُ ) [ ع . ] (اِمف . ) گذرنده ، رهسپار، راهگذار، عابر.

فرهنگ عمید

کسی که از جایی بگذرد، گذرنده، راهگذر.

فرهنگ فارسی

( اسم ) گذرنده رهسپار راهگذار عابر : و من که فضلی ندارم و در درج. ایشان نیستم چون مجتازان بوده ام تا اینجا رسیدم .

ویکی واژه

گذرنده، رهسپار، راهگذار، عابر.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تخمین زمان فال تخمین زمان فال نخود فال نخود فال پی ام سی فال پی ام سی فال سنجش فال سنجش