بهوغ

لغت نامه دهخدا

بهوغ. [ ب ُ ] ( ع مص ) بخواب شدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از ذیل اقرب الموارد ).
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
توحید گوی
توحید گوی
بی عرزه
بی عرزه
خاص
خاص
گاییدن
گاییدن