لبریز شدن

لغت نامه دهخدا

لب ریز شدن. [ ل َ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) فیضان. ریختن مظروف و بیشتر مایع از ظرف چون بیش از اندازه باشد.
- جام صبرلبریز شدن ؛ ناشکیبا گشتن. بیش تاب نداشتن. صبر به آخر رسیدن.
- کاسه صبر کسی لبریز شدن ؛ برسیدن شکیب او.
- پیمانه عمر کسی لب ریز شدن ؛ برسیدن اجل او : چون پیمانه عمر او لب ریز شد...( تاریخ شاهی احمد یادگار ص 271 ).

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱- پرشدن . ۲- ریختن مظروف از سر ظرف در وقتی که بیش از گنجایش ظرف باشد .

ویکی واژه

straripare
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال پی ام سی فال پی ام سی فال شمع فال شمع فال حافظ فال حافظ فال تک نیت فال تک نیت