قیرس

لغت نامه دهخدا

قیرس. [ ق َ رِ ] ( معرب ، اِ ) موم که به عربی شمع گویند.( برهان ). قیرُس. از یونانی osَKer بمعنی شمع. موم.شمع. ( فرهنگ فارسی معین ). رجوع به قیر و قار شود.

فرهنگ معین

(رُ ) [ معر. ] (اِ. ) موم ، شمع .

فرهنگ فارسی

( اسم ) موم شمع .

ویکی واژه

موم، شم
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم