قسمت کردن

لغت نامه دهخدا

قسمت کردن. [ ق ِ م َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) بهره کردن. بخش کردن. تقسیم کردن. توزیع کردن :
غم هجران به سویّت تر از این قسمت کن
کین همه درد به جان من تنها نرسد.سعدی.عشق چون قسمت اسباب معیشت میکرد
لاله داغی ز میان برد که داغم دارد.قدسی. || نصیب کردن :
ما قلم در سر کشیدیم اختیار خویش را
اختیار آن است کو قسمت کند درویش را.سعدی.

فرهنگ معین

( ~ . کَ دَ ) [ ع - فا. ] (مص م . ) بخش کردن ، تقسیم کردن .

فرهنگ فارسی

( مصدر ) بخش کردن توزیع کردن تقسیم .

ویکی واژه

distribuire
بخش کردن، تقسیم کردن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال قهوه فال قهوه فال نوستراداموس فال نوستراداموس فال راز فال راز فال تماس فال تماس