پندند

لغت نامه دهخدا

پندند. [ پ َ دَ ] ( هزوارش،اِ ) فرزند است به لغت زند و پازند. ( برهان قاطع ).

جمله سازی با پندند

با خلق مگویید کنون جز سخنِ دوست گرهم چو نزاری همه کس دشمنِ پندند
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
بنت
بنت
حلما
حلما
متمایز
متمایز
نجورسن
نجورسن