قاصره

لغت نامه دهخدا

( قاصرة ) قاصرة. [ ص ِرَ ] ( ع ص ) مؤنث قاصر. کوتاه. رجوع به قاصر شود.
قاصرة. [ ص ِ رِ ] ( اِخ ) شهری است در سرزمین روم. ( معجم البلدان ج 7 ص 13 ).

فرهنگ معین

(ص رَ یا رِ ) [ ع . قاصرة ] (اِفا. ) مؤنث قاصر. زنی که جز شوهر خود به دیگری چشم ندارد. ج . قاصرات .

فرهنگ عمید

= قاصر

فرهنگ فارسی

۱ - مونث قاصر ۲ - زنی که جز شوهر خود بدیگری چشم ندارد جمع : قاسرات .

ویکی واژه

مؤنث قاصر. زنی که جز شوهر خود به دیگری چشم ندارد.
قاصرات.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال اعداد فال اعداد فال لنورماند فال لنورماند فال امروز فال امروز فال ارمنی فال ارمنی