لغت نامه دهخدا
یکی فیلکی سوده ، سندان گذار
بزد دوخت برهم ز فرش استوار.اسدی.|| ( اِ مصغر ) مصغرِ فیل. بچه فیل. فیل کوچک. پیل چه. پیل بچه.
فیلک. [ ل َ ] ( اِخ ) تیر چرخ را گویند که کوکب عطارد باشد. ( برهان ).
فیلک. [ ل َ ] ( اِخ ) نام مقامی و جایی در راه کعبه. ( برهان ).