لغت نامه دهخدا
فضة. [ ف َض ْ ض َ ] ( ع اِ ) زمین سنگلاخ سوخته بلند. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).
فضة. [ ف ِض ْ ض َ ] ( اِخ ) در افسانه ها، نام خادمه حضرت فاطمه ( س ) دختر پیامبر اسلام ( ص ) است.
- امثال:
امروز کار خانه با فضه است؛ در مورد کسی گویند که گاهگاه کاری غیر از وظیفه خود را به عهده گیرد. مأخوذ از این روایت است که حضرت فاطمه ( س ) یک روز کارهای خانه را خود به عهده می گرفت و یک روز به عهده فضه می گذاشت. ( از یادداشتهای مؤلف ).