فروگیر

لغت نامه دهخدا

فروگیر. [ ف ُ ] ( نف مرکب ) مرخم فروگیرنده. احاطه کننده. محاصره کننده. رجوع به فروگرفتن شود.

فرهنگ فارسی

مرخم فرو گیرنده . احاطه کننده
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
علت
علت
ژرف
ژرف
گوت
گوت
نغمه
نغمه