راحت بار

لغت نامه دهخدا

راحت بار. [ ح َ ] ( نف مرکب ) آرام بخش. ( آنندراج ):
چه روح افزا و راحت باری ای باد
چه شادی بخش و غم برداری ای باد.خاقانی.

فرهنگ فارسی

آرام بخش

جمله سازی با راحت بار

من سبک دل رادرین ره هست سربار گران بهر راحت می نهم برآستانت بار خویش
گفت این حرف مزن‌ کاهلی و راحت دوست کاهلی رنج تن و انده جان آرد بار
چون به بندند از این دار فنا بار رحیل وقت آسودگی و راحت درویشان است
ز راحت بس تهی بار آمد الحق کاروان را که بر سیماب بادا گوش عقل از غلغل زنگش
برگ راحت مطلب میوه مقصود مجوی برگ بی برگی و میوه غم و بار است در او
صلاح و تقوی بستند بار ازین سامان امان و راحت کردند ازین جهان بدرود
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
اندک
اندک
قرین رحمت
قرین رحمت
نمایان
نمایان
اعتبار
اعتبار