لغت نامه دهخدا
یکی از جای برجستم چنان شیر بیابانی
و غیوی برزدم چون شیر بر روباه درغانی.ابوالعباسی.بسحرگاهان ناگاهان آواز کلنگ
راست چون غیو کشد صفدر در کردوس.منوچهری ( از انجمن آرا ) ( آنندراج ).صدمت صور و غیو تو گه جنگ
هر دو همره چو رنگ با ارتنگ.سنایی ( از فرهنگ جهانگیری ) ( نظام ).