غیب گویی

لغت نامه دهخدا

غیبگویی. [ غ َ / غ ِ ] ( حامص مرکب ) عمل شخص غیبگو. خبر دادن از نهان. گفتن غیب. پیشگویی. رجوع به غَیب و غیبگو شود.

فرهنگ معین

( ~ . ) [ ع - فا. ] (حامص . ) خبر دادن از رازهای پنهان .

فرهنگ عمید

غیب گفتن، خبر دادن از اسرار و امور نهانی.

فرهنگ فارسی

حالت و عمل غیبگوی اخبار از مغیبات .

ویکی واژه

خبر دادن از رازهای پنهان.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ورق فال ورق فال ای چینگ فال ای چینگ فال مکعب فال مکعب فال نخود فال نخود