غافل گیر. [ ف ِ ] ( نف مرکب ) کسی که بی خبر بر کسی حمله ور شود. ( آنندراج ).غافل گیرنده. سگ غافلگیر، سگ هرزه مَرَس : بکش سگ را مهل تا پیر گردد که چون شد پیر غافل گیر گردد. || ( ن مف مرکب ) به غفلت گرفته شده. و با کلمات کردن و شدن و گشتن ترکیب شود: غافل گیر کردن. غافل گیر شدن. غافل گیر گشتن.
فرهنگ معین
( ~ . ) [ ع - فا. ] (ص . ) شخصی که بی خبر با وضع یا کیفیتی مواجه شود.
فرهنگ عمید
ناگهانی و بی خبر. * غافل گیر شدن: (مصدر لازم ) [مجاز] به طور ناگهانی و بی خبر در حالتی پیش بینی نشده قرار گرفتن.
فرهنگ فارسی
۱ - ( صفت ) کسی که بی خبر بر دیگری حمله ور شود . ۲ - ( صفت ) آنکه دیگری وی را در حین اجرای عملی ( غالبا غیر منتظر ) بیند .