علیق

لغت نامه دهخدا

علیق. [ ع َ ] ( ع اِ ) علف ستور و جو و اسپست. ( منتهی الارب ) ( از لسان العرب ) ( از تاج العروس ) ( از اقرب الموارد ) ( از متن اللغة ). و در تداول فارسی زبانان امروزی بیشتر بر علوفه اسبان اطلاق میشود. || بر سبیل مثال شراب را نیز علیق نامند. ( از لسان العرب از ازهری ). || پوست سپیدی که برآن چیزی نویسند. ( برهان قاطع ) ( ناظم الاطباء ). || پوزه بند ستور. || ( ص ) آویزان. || ضعیف. || نرم. ( ناظم الاطباء ).
علیق. [ ع ُل ْ ل َ ] ( ع اِ ) گیاهی است که به درخت پیچد. ( از لسان العرب ). گیاهی است که به درخت پیچد و شبیه به گل سرخ است و آن را عُلّیقی ̍ نیز گویند و یک دانه آن عُلّیقة است.( از اقرب الموارد ). درختی باشد که برگ آن را پزند ودر خضاب به کار برند. ( برهان قاطع ) نباتی است خاردار و در برگ و شکل شبیه به گل سرخ و ثمرش در شکل و طعم مثل توت سیاه و آن را در دیلم «تموش » و به ترکی «بکورنیکان » و به یونانی «باطس » و به لاتینی «روس وسائر» و به فارسی «ورد» و به شیرازی «توت سه گل » نامند. وآن دو نوع است جبلی و غیرجبلی. غیرجبلی آن را به لاتین «سارساهوره » نامند. طبیعت آن مرکب القوی است و سردی و خشکی تا درجه دوم بر آن غالب است. جمیع اجزای آن مجفف و مبرد است و نیز رادع و حابس نفث الدم و نزف الدم و سیلان رحم است و مقوی احشاءالرأس نیز میباشد. ضماد برگ آن برای زخمهای سرد و برآمدگی حدقه چشم مفید است. و عصاره مسحوق ساق و برگ تازه آن با اندکی صمغ برای امراض حاره و بارده چشم بخصوص قرحه و دمعه و ناخنه و ورم و برآمدگی آن نافع است. خاییدن برگ آن برای قروح لثه و استرخای آن و قلاع و بدبویی دهان و جراحات تازه آن سودمند است ، خاییدن میوه رسیده آن نیز همین فایده را دارد. آشامیدن آب برگ و ساق تازه آن با اندکی صمغ عربی برای تقویت معده و نفث الدم و حبس اسهال و فضلات و بواسیر نافع است. و آشامیدن آب طبیخ برگ و میوه آن با گلاب در حین حیض مانع حمل است. و آشامیدن آب گل آن نیز حابس اسهال است. ضماد برگ آن مقوی معده است و بواسیری را که خون از آن جاری باشد درمان میکند و این ضماد محلل اورام و منفجرکننده دبیلات است و مانع ازدیاد آکله و نمله و ساعیه است. طلای عصاره میوه تازه آن برای تخفیف قروح رطبه ومنع سیلان چرک و رطوبات از آن مفید است و گل آن نیز این خاصیت را دارد. ضماد برگ و شاخه های تازه و نازک آن برای سحج رانها در هنگام سفر نافع است. طبیخ برگ و ثمر آن سیاه کننده موی است و خضابی است نیکو. و گویند هر کس بعد از هر حمام دو قدم خود را با آن بشویدموی او سفید نگردد. نوع جبلی آن کم خارتر است و خارهای آن باریکتر میباشد و خودش شبیه به نسرین است و خواصش مانند نوع غیرجبلی آن است. گویند که موسی ( ع ) آتش را از این درخت دیده است و برخی گویند که از درخت عناب دیده است. ( از مخزن الادویه ) ( تحفه حکیم مؤمن ). و آن را نوعی لبلاب نیز دانند. رجوع به لبلاب شود.

فرهنگ معین

(عَ لِ ) [ ع . ] (اِ. ) خوراک چهارپایان .

فرهنگ عمید

خوراک ستور، آنچه چهارپایان می خورند از کاه، جو، بیده، و علف.

فرهنگ فارسی

خوراک ستور، آنچه که چهارپایان بخورندازکاه وجووبیده وعلف
( اسم ) خوراک ستوران از کاه و یونجه و علف و غیره .
گیاهی است که بدرخت پیچید گیاهی است که بدرخت پیچید و شبیه به گل سرخ است و آنرا علیقی نیز گویند و یک دانه آن علیقه است درختی باشد که برگ آنرا پزند و در خضاب بکار برند

ویکی واژه

الیق
خوراک چهارپایان، کاه، یونجه.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ابجد فال ابجد فال کارت فال کارت فال درخت فال درخت فال احساس فال احساس