عانیه

لغت نامه دهخدا

( عانیة ) عانیة. [ ی َ ] ( ع ص ) مؤنث عانی. یقال : امراءة عانیه ؛ زن اسیر و بندی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).
عانیة. [ نی ی َ ] ( ص نسبی ) مؤنث عانی منسوب به عانة است که دهی است بر فرات. رجوع به عانة شود. ( منتهی الارب ). || شرابی است منسوب به عانات و هی موضع من ناحیة الجزیره. ( مهذب الاسماء ).

فرهنگ معین

(یِ ) [ ع . عانیة ] (ص . ) ۱ - مؤنث عانی ، زن بندی و گرفتار. ۲ - زن (بدان جهت که چون شوی بر او ظلم کند کسی به فریادش نرسد )، ج . عوانی .

ویکی واژه

عانیة
مؤنث عانی ؛ زن بندی و گرفتار.
زن (بدان جهت که چون شوی بر او ظلم کند کسی به فریادش نرسد)
عوانی.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
جل جلاله
جل جلاله
زیان آور
زیان آور
تخصیص
تخصیص
جنگ اول، به از صلح آخر
جنگ اول، به از صلح آخر