لغت نامه دهخدا
شریر. [ ش ِرْ ری ] ( ع ص ) مرد بسیارشر. ج ، شریرون.( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). بدکردار. ( دهار ). کثیرالشر. ( مهذب الاسماء ).
شریر. [ ش ُ رَی ْ ] ( اِخ ) موضعی است. ( منتهی الارب ). جایگاهی است در دیار عبدالقیس. ( از معجم البلدان ).