لغت نامه دهخدا
چو آمد بنزدش زمین بوسه داد
ستایشگری را زبان برگشاد.فردوسی.ای آنکه در ایام ستایشگری تو
صوفی شمرَد عیب نگهبانی دم را.عرفی ( از آنندراج ).رجوع به ستایشگر شود.
ستایشگری
چو آمد بنزدش زمین بوسه داد
ستایشگری را زبان برگشاد.فردوسی.ای آنکه در ایام ستایشگری تو
صوفی شمرَد عیب نگهبانی دم را.عرفی ( از آنندراج ).رجوع به ستایشگر شود.
فرهنگ فارسی
دانشنامه عمومی
ستایشگری معمولاً توسط یک هموند خانواده یا یک دوست خانوادگی نزدیک در مورد کسی که مرده ادا می شود. برای ستایش از یک فرد زنده که در مواردی مانند بازنشستگی داده می شود، یک همکار ارشد شاید بتواند آن را ادا کند.
