زیبائی

لغت نامه دهخدا

زیبائی. ( حامص ) زیبایی. رجوع به همین کلمه شود.
زیبائی. ( اِخ ) ( مولانا... ) اطوارش و قوت طبع از ابیات او معلوم و این مطلع ازوست :
قامتت شیوه و رفتار چو بنیاد کند
سرو را بنده خود سازد و آزاد کند.( مجالس النفائس چ حکمت ص 82 ).رجوع بهمین کتاب ص 257شود.

فرهنگ فارسی

زیبایی

ویکی واژه

bellezza
grazia
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تاروت فال تاروت فال لنورماند فال لنورماند فال احساس فال احساس فال عشقی فال عشقی