ربوب

لغت نامه دهخدا

ربوب. [ رَ ] ( ع اِ ) پسر زن مرد از شوهر دیگر. ( ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). || شوهر مادر. ( از اقرب الموارد ).
ربوب. [ رُ ] ( ع اِ ) ج ِ رُب . ( ناظم الاطباء ). ج ِ رُب ، شیره سطبر از هر ثمر بعدِ فشاردن آن. ( آنندراج ). رجوع به رُب شود. || ج ِ رَب . ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). رجوع به رَب شود.

فرهنگ معین

(رُ ) [ ع . ] (اِ. ) جِ رب .

فرهنگ فارسی

جمع رب
( اسم ) ۱ - خداوند صاحب مالک . ۲ - مخدوم . ۳ - خدا پروردگار جمع ارباب .
پسر زن مرد از شوهر دیگر یا شوهر مادر

ویکی واژه

جِ رب.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال قهوه فال قهوه فال لنورماند فال لنورماند فال زندگی فال زندگی فال پی ام سی فال پی ام سی