آجیدن
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. دندانه دار ساختن سطح چیزی، مثل دندانه ها و ناهمواری های سوهان یا سطح سنگ آسیا.
فرهنگ فارسی
آزدن
ویکی واژه
سوزن زدن، بخیه زدن ؛ فرو بردن سوزن، درفش، نیشتر و مانند آن در چیزی.
آجدار و دندانهدار کردن چیزی، آجیده دوزی کردن.