آزار کردن
فرهنگ فارسی
آزردن
ویکی واژه
آزار دادن، رنجاندن. شکنجه کردن، عذاب دادن. او را به اقسام گوناگون آزار کردند و فرمان شاهی را در دهانش طپاندند. «رستمالحکما»
آزار کسی به مورچه نرسیدن کنایه از: بسیار بیآزار یا مهربان بودن او.
آزار کردن کسی را جستن کنایه از: او را اذیت کردن.