آئین

لغت نامه دهخدا

( آئین ) آئین. ( اِ ) رجوع به آیین شود.

فرهنگ فارسی

( آئین ) ( اسم ) ۱ - رسم روش ادب . ۲ - معمول متداول مرسوم . ۳ - شیوه آهنگ . ۴ - صفت کردار مانند : بهشت آیین جنت آیین . ۵ - اندازه حد عدد شمار. ۶ - قاعده قانون نظم . ۷ - سامان اسباب . ۸ - طبیعت نهاد فطرت . ۹ - آذین شهر آرای جشن . ۱٠ - زیب زینت . ۱۱ - فر شکوه . ۱۲ - شرع شریعت کیش : آیین اسلام . ۱۳ - تشریفات اتیکت یا به آیین . ۱ - چنانکه مرسوم است طبق معمول . ۲ - چنانکه باید چنانکه ضروری است . ۳ - زیبا جمیل . یا بر آیین . مثل مانند .

ویکی واژه

rito
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال نوستراداموس فال نوستراداموس فال سنجش فال سنجش فال آرزو فال آرزو فال پی ام سی فال پی ام سی