ابلاء

لغت نامه دهخدا

ابلاء. [ اَ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ بِلْی و بِلْو.
ابلاء. [ اِ ] ( ع مص ) نیکوداشت کردن. || نعمت دادن. احسان. انعام. منت. || دل کسی خوش کردن بسوگند. سوگند خوردن برای کسی. || سوگند دادن کسی را. || کفایت فرانمودن. || کهنه کردن. کهن کردن. فرسوده کردن. پوسانیدن. || اشتر بر سر گور بستن تا بمیرد. || خبر دادن. آگاهانیدن. || آزمودن. || آشکار کردن. || ظاهر کردن بر کسی عذر خود را و قبول کردن او آنرا.

فرهنگ معین

( اِ ) [ ع . ] (مص ل . ) ۱ - عذر خود را بیان کردن . ۲ - سوگند خوردن . ۳ - ادا کردن . ۴ - پذیرفتن .

ویکی واژه

عذر خود را بیان کردن.
سوگند خوردن.
ادا کردن.
پذیرفتن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال جذب فال جذب فال تاروت فال تاروت فال انگلیسی فال انگلیسی فال رابطه فال رابطه