لغت نامه دهخدا اطلاع دادن. [ اِطْطِ دَ ] ( مص مرکب ) خبر دادن. آگاهی دادن. خبر کردن.آگاه کردن. مطلع کردن. آگاه ساختن. عرضه داشتن. معروض داشتن : اعثار؛ اطلاع دادن کسی را. ( منتهی الارب ).
فرهنگ فارسی خبر دادن . آگاهی دادن . خبر کردن آگاه کردن مطلع کردن . آگاه ساختن عرضه داشتن . معروض داشتن .