تثقیب
تثقیب. [ ت َ ] ( ع مص ) سوراخ کردن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( قطر المحیط ) ( زوزنی ) ( دهار ) ( صراح اللغة ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || آتش افروختن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ) ( آنندراج ). برافروختن آتش. ( منتهی الارب ) ( از قطر المحیط ) ( ناظم الاطباء ). || آمیختن سپیدی با محاسن. ( تاج المصادر بیهقی ). پیر شدن. ( قطر المحیط ). ظاهر شدن پیری در کسی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). || تثقیب عود عرفج ؛ باران خوردن و نرم شدن : ثقب عودالعرفج اذا مطر وَلاَن عوُده ُ فاذا اسود شیئاً قیل قد قَمل فَاذا راد قلیلاً قیل قد اَدبی و هو حینئذ یصلح ان یوکل فاذا نمت خوصته ُ قیل قد اخوص. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).
(تَ قِ ) [ ع . ] (مص م . ) سوراخ کردن .
سوراخ کردن.
( مصدر ) سوراخ کردن سنبانیدن . جمع : تثقیبات .
سوراخ کردن . یا آتش افروختن پیر شدن . آمیختن سپیدی با محاسن .
سوراخ کردن.