آذین

لغت نامه دهخدا

( آذین ) آذین. ( اِ ) زیب. زیور. زینت. آرایش. آیین

فرهنگ معین

( آذین ) ( اِ. ) ۱ - زیب، زینت، آرایش. ۲ - رسم، قاعده، قانون.

فرهنگ عمید

( آذین ) ۱. زیب، زیور، زینت: ببستند آذین به شهر اندرون / پر از خنده لب ها و دل پر ز خون (فردوسی: ۶/۱۰ ).
۲. [قدیمی] آیین، رسم، قاعده، قانون: نوشتند بر سان و آذین چین / سوی شاه با صدهزار آفرین (فردوسی: لغت نامه: آذین ).
۳. [قدیمی] غرفه و نشیمنگاه های آراسته و مزین در جشن ها.

فرهنگ فارسی

( آذین ) ( اسم ) ۱- زیب زینت آرایش. ۲ - رسم قاعده قانون.
زیب زیور
( اسم ) مصغر اذن است گوش خرد گوشک.
نامی از نامهای مردان عرب

فرهنگ اسم ها

اسم: آذین (دختر، پسر) (فارسی) (تلفظ: āzin) (فارسی: آذين) (انگلیسی: azin) 
معنی: زینت، آرایش، زیور، آیین، زیب، رسم و قاعده، نام یکی از فرماندهان سپاه بابک خرم دین، نام پهلوانی در ویس و رامین

ویکی واژه

آنچه برای زینت و آرایش دادن بکار می‌برند. زیور، زینت، زیب. تزیین.
(قدیمی): رسم، قاعده، قانون. آیین.
(قدیمی): غرفه و جایگاه‌های آراسته و مزین در جشن‌های.
مترادف کَم، ناچیز در زبان فارسی که همراه با ربط به مخاطب است. آذین بِزِمْ چه چؤخ دِ. کمِت واسه ما زیاده.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم