لغت نامه دهخدا
آمدی.[ م ِ ] ( اِخ ) حسن بن بشربن یحیی ، مکنی به ابوالقاسم ،از مردم بصره و از دانشمندان قرن چهارم هجری و صاحب تألیفاتی بوده است ازجمله : کتاب المختلف و المؤتلف در نامهای شاعران. کتاب معانی شعر البحتری. کتاب نثرالمنظوم. کتاب الموازنة بین ابی تمام و البحتری. کتاب الرد علی علی بن عمار فیما خطاء فیه اباتمام و کتابهای دیگر. و رجوع به الفهرست ابن الندیم ص 221 شود.
آمدی. [ م ِ ] ( اِخ ) عبدالواحدبن محمدبن عبدالواحد... تمیمی. وی از علمای اخبار شیعه و صاحب کتاب الغرر و الدرر در کلمات منسوب به حضرت علی بن ابیطالب ( ع ) است. ( از روضات الجنات ص 464 ).
امدی. [ اَ دا ] ( ع ن تف ) گویند: فلان امدی العرب ؛ بزرگترین و اعلا و ابعد آنان ( اعراب ) در عزت و مرتبه و بزرگی. ( ازناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).
امدی. [ اَ م َ ] ( ص نسبی ) منسوب به امد.