آژانس

لغت نامه دهخدا

( آژانس ) آژانس. ( فرانسوی ، اِ ) نماینده.
- آژانس اخبار ؛ خبرگزاری.
- آژانس معاملات ؛ کارگزاری. ( فرهنگستان ).

فرهنگ معین

( آژانس ) [ فر. ] ( اِ. ) ۱ - نمایندگی . ۲ - کارگزار. ۳ - بنگاه (فره ) ، ~ خبری مؤسسه ای که خبر را جمع و منتشر می کند.

فرهنگ عمید

( آژانس ) ۱. بنگاهی که به نمایندگی از سوی بنگاه ها و مؤسسات دیگر، خدماتی را انجام می دهد: آژانس بیمه، آژانس خبری.
۲. مؤسسه ای که پس از تلفن مشتری، اتومبیل با راننده در اختیار او قرار می دهد، تاکسی تلفنی.

فرهنگ فارسی

( آژانس ) ( اسم ) ۱- نمایندگی کارگزاری . بنگاهی که بنمایندگی موسسات دیگر کارهایی را انجام دهد : آژانس معاملات . ۲ - خبرگزاری .
نمایندگی، کارگزاری، خبرگزاری، بنگاهی به نمایندگی بنگاه دیگرکارهائی انجام دهد

ویکی واژه

نمایندگی، کارگزار، بنگاه (فره).
آژانس خبری مؤسسه‌ای که خبر را جمع و منتشر می‌کند.
آژانس به معنی پايگاه و واسطه و كارگزار و نماينده می‌باشد كه از زبان فرانسوی به زبان فارسی وارد شده است.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال امروز فال امروز فال تک نیت فال تک نیت فال ارمنی فال ارمنی فال اعداد فال اعداد