لغت نامه دهخدا
بپیری بمستی میازید دست
نه نیکو بود پیر باده پرست.فردوسی.شه بامّید ماست باده پرست
من قلم دارم و تو تیغ بدست.نظامی.عاشقی را که چنین باده شبگیر دهند
کافر عشق بود گرنشود باده پرست.حافظ.کمر کوه کمست از کمر مور اینجا
ناامید از در رحمت مشو ای باده پرست.حافظ.