اعزام

لغت نامه دهخدا

اعزام. [ اِ ] ( از ع ، اِمص ) در تداول عامیانه فارسی ، فرستادن کسی یا کسانی را. ( یادداشت بخط مؤلف ).
- اعزام داشتن ؛ فرستادن کسی یا کسانی را بجایی. روانه کردن.
- اعزام شدن ؛ مأموریت یافتن کسی یا کسانی بجایی.
- اعزام کردن ؛ گسیل داشتن. ارسال داشتن. فرستادن کسی یا کسانی پی کاری بجایی.

فرهنگ معین

( اِ ) [ ع . ] (مص م . ) در فارسی به معنای فرستادن ، روانه کردن .

فرهنگ عمید

روانه کردن، فرستادن.

فرهنگ فارسی

روانه کردن، گسیل داشتن، فرستادن کسی بجائیباین معنی درفارسی استعمال میشود )
( مصدر ) فرستادن روانه کردن گسیل داشتن . توضیح بمعنی فوق اصطلاح ترکی است .

ویکی واژه

در فارسی به معنای فرستادن، روانه کردن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تک نیت فال تک نیت فال تاروت فال تاروت فال لنورماند فال لنورماند فال ارمنی فال ارمنی