لغت نامه دهخدا
اتراب. [ اِ ] ( ع مص ) خاک بر چیزی افشاندن. خاک برانداختن بر چیزی. خاک بر چیزی کردن. ( تاج المصادر بیهقی ). || در خاک گردانیدن. ( زوزنی ). || در خاک غلطیدن. بخاک دوسیدن. خود را بخاک آلودن. خاک آلوده شدن. || توانگر شدن. ( تاج المصادر ) ( زوزنی ). بسیارمال شدن. بی نیاز شدن. || کم مال شدن. ( از اضداد است ). توانگری. || مالک بنده ای گردیدن که سه بار مملوک شده باشد.