بابو

لغت نامه دهخدا

بابو. ( اِخ ) دهی از دهستان بنمعلا بخش شوش شهرستان دزفول در 12هزارگزی شمال باختری شوشتر و 4هزارگزی باختر راه شوسه اهواز به دزفول. دشت ،گرم سیر مالاریائی. دارای 200تن سکنه است. آب آن از رودخانه کرخه و محصول آن غلات ، برنج و کنجد و شغل اهالی زراعت میباشد. راه در تابستان اتومبیل رو. ساکنین از طایفه لر هستند. ( فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6 ).
بابو. ( اِخ ) فوت کیومرث در سر راه بابو در ماه رجب سنه 757 هَ. ق. دست داده... ( حبیب السیر چ قدیم طهران ج 3 جزء2 ص 105 ).
بابو. ( اِ ) پدر و بزرگ قلندران و رند و پیشوای ایشان : از شاه عادل که نبیره شاه نعمةاﷲ ولی رحمةاﷲعلیه بود مسموع دارم که محمد قلندر و بابو قلندر این هر دو خلیفه شاه نعمةاﷲ ولی اند، العلم عنداﷲ. ( آنندراج ). نام قسمی از قلندران سیار. || مصغر باب. ( ناظم الاطباء ). لفظ مذکور مأخوذاز باباست به تبدیل الف به واو، یا در اصل باب بوده و او نسبت بآن ملحق گشته مثل هندو. ( فرهنگ نظام ).

فرهنگ عمید

۱. پدر.
۲. درویش، قلندر.
۳. بزرگ درویشان و قلندران.

فرهنگ فارسی

مصغرباب، پدر، به معنی درویش و قلندر و، و بزرگ درویشان و قلندران هم گفته شده
( اسم ) ۱ - پدربابا ۲ - بزرگ قلندران و درویشان . بمعنی بابا که در اوایل اسمائ برای شفقت یا مجرد تلقیب افزایند و گویند ( بابا فلان ) :( و بدانک پدر شیخ ما ابو سعید ابوالخیر گفتندی ... ) ( اسرارالتوحید )

دانشنامه عمومی

بابو (شرکت هواپیمایی). بابو ( به انگلیسی: Baboo ( airline ) ) یک شرکت هواپیمایی با کد یاتا F7 است که در تاریخ ۲۰۰۳ میلادی تأسیس شده است. دفتر مرکزی بابو در فرودگاه بین المللی ژنو واقع شده است و قطب این شرکت هواپیمایی در فرودگاه بین المللی ژنو قرار دارد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال حافظ فال حافظ فال چوب فال چوب فال شمع فال شمع فال قهوه فال قهوه