اهداء

لغت نامه دهخدا

اهداء. [ اِ ] ( ع مص ) هدیه فرستادن و دادن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). هدیه و تحفه فرستادن. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). هدیه فرستادن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( مجمل ). || فرستادن عروس را بخانه شوی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). فرستادن بیوک را بخانه شوی. و به این دو معنی اخیر ناقص یایی است. ( از ناظم الاطباء ). || دست زدن کودک را تا بخواب شود. || آرام دادن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || گوژپشت گردانیدن پیری کسی را. || آماسیده دوش گردانیدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). بسیار آماسیدن. ( تاج المصادر بیهقی ). || قربانی بحرم فرستادن. ( تاج المصادر بیهقی ).
اهداء. [ اَ دَءْ ] ( ع ص ) کوزپشت. ( منتهی الارب ). || کنج. ( تاج المصادر بیهقی ). || دوش که بالای آن آماسیده و فروهشته باشد. ( منتهی الارب ).

فرهنگ معین

( اِ ) [ ع . ] (مص م . ) هدیه دادن ، هدیه فرستادن .

ویکی واژه

هدیه دادن، هدیه فرستادن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال مارگاریتا فال مارگاریتا فال چوب فال چوب فال لنورماند فال لنورماند فال تخمین زمان فال تخمین زمان